تاکتیکهای رویهای، به تاکتیکهایی اشاره دارد که تمرکز بر توجّه و مراقبت از مشتریان دارد. این تاکتیکها مابین دو تاکتیک رابطهای و انسانی قرار داشته و هدفش حفظ مشتریان و ایجاد روابط بلند مدت با آنان است. مشتری گرایی درک کافی از مشتری هدف در جهت قادر شدن ایجاد ارزش برتر و مستمر میباشد. یک فرهنگ مشتریگرا بیان میکند که سازمان باید بر فراهم نمودن و ارائه محصولات و خدماتی که موجب ارضای نیازهای مشتریان میشود، تمرکز نماید. بازاریابی درونی ابزاری است که میتواند در جهت توسعه و انگیزش آگاهی از مشتری در بین کارکنان مورد استفاده قرار گیرد. مطالب فوق نیاز به وجود کارکنان توانمندی که بتوانند تاکتیکهای فوق را هر چه بهتر در سازمان پیاده کنند، نشان میدهد، کارکنانی آموزش دیده و با اعتماد به نفس و جدی در کار که بتوانند موجب جذب مشتری شوند پس هر چه کارکنان توانمندتر باشند مشتری مدارتر میشوند و موجب بهرهوری بیشتر خواهند شد. ۲-۶ ویژگیهای کارکنان در یک سازمان توانمند در سازمانی که کارکنان آن توانمند شدهاند، کارکنانش برای ایفای نقش و تحقق اهداف سازمانی احساس عدم توانایی نمیکنند، کارهای بزرگ را بر کارهای روزمرّه و جرأت را بر احتیاط و آزادی عمل را بر وابستگی ترجیح میدهند. آنان بدون ترس و واهمه نقطه نظرهای خود را آزادانه بیان میکنند، بر احساس باور و عقیده درونی و از روی اشتیاق کار میکنند نه بر اساس فشاری که از بیرون وارد میشود. مسئولیت اقدامات خود را بر عهده میگیرند و پاسخگوی عملکرد خود میباشند (درگاهی، ۱۳۸۳). توانمندسازی با پرورش کارکنانی با انگیزه و توانا به مدیران این امکان را خواهد داد که در برابر پویاییهای محیط رقابتی بهسرعت و بطور مناسب عمل نموده، موجبات برتری رقابتی سازمانشان را فراهم آورند (محمّدی، ۱۳۸۱). نگارندهویژگیهای رفتاری کارکنان توانمند شده را در مقایسه با کارکنان غیرتوانمند در جدول (۲-۱) نشانداده است:
جدول ۲-۱- ویژگیهای رفتاری کارکنان توانمند شده در مقایسه با کارکنان غیر توانمند (برگرفته از: درگاهی، ۱۳۸۳)
دانلود متن کامل این پایان نامه در سایت abisho.ir
کارکنان توانمند شده
کارکنان توانمند نشده
در موقعیتهای مبهم دارای ابتکار عمل هستند و مشکلات را به شیوهای تعریف میکنند که قادر به تجزیه و تحلیل بهتر و دستیابی به تصمیمات بیشتر باشند.
منتظر هستند تا مافوق تصمیم بگیرد که چه کسی اختیار رسیدگی به مشکل را دارا و در برابر آن مسئول است. به عبارتی همواره منتظر کسب تکلیف هستند.
قادرند در موقعیتهای مبهم از قبیل زمانی که شکایات مشتریان و یا تهدیدهای رقابتی افزایش مییابد، فرصتها را تشخیص دهند.
قادرند با مشکلات بطور کارآمد برخورد کنند اما نمیتوانند فرصتهای محتمل را تشخیص دهند.
قادر به بکارگیری مهارتهای فکری مهم از قبیل آشکار ساختن و آزمایش مفروضات و ارزیابی دلایل ارایه شده هستند. همچنین قادرند در مورد این که تصمیمات و اقداماتشان در راستای اهداف مشترک است دلایل محکمی ارایه دهند.
اطلاعات، ادلّه و نتیجهگیریهای سایرین بهویژه افراد صاحب نفوذ را به سرعت و بدون انجام بررسیهای لازم میپذیرند. در مورد اطلاعاتی که در اختیار دارند بحث میکنند. اما قادر نیستند از این اطلاعات در راستای اهداف مشترک استفاده کنند.
هم در گروههای وظیفهای و هم درون گروههای چند وظیفهای قادر به اجماع نظر برای تصمیمات و اقدامات هستند.
انتظار دارند تلاشهایی در جهت دستیابی به اجماع نظر صورت گیرد اما اگر در این خصوص با شکست مواجه شوند به اختیارات سلسله مراتبی متوسّل میشوند.
در تلاشند از طریق کاهش هزینهها و یافتن فرصتهایی برای سرمایهگذاری در زمینههای جدید (از قبیل فرآیند بهبود و فنآوری پیشرفته) منابع را بهینه کنند.
تنها زمانی توجّه خود را به مسأله منابع معطوف میدارند که از سوی افراد صاحب اختیار موظّف به انجام آن شوند.
دارای اعتماد بهنفس بوده و فکر میکنند که مستعد، خلّاق و مورد اعتمادند.
فاقد اعتمادبه نفس بوده و فکر میکنند فاقد استعدادها و خلّاقیتهای لازم هستند و دیگران به آنها اعتمادی ندارند.